در پی جنگ جهانی دوم ، اگزیستانسیالیسم بدل به جنبش فلسفی و فرهنگی مشهور و قابل توجهی گردید ؛ به ویژه در بین مخاطبین عامه. دو نویسنده فرانسوی (سارتر و کامو) مقالات تئوری شان همچون رمانهای پرفروش ، نمایشنامه ها و مجلات پرطرفدارشان در بین مخاطبین جایگاه مهمی پیدا کرده بود. در همین سال ها کتاب هستی و زمان هایدگر در خارج از آلمان به شهرت رسید. سارتر در رمان تهوع (1938) و مجموعه داستان کوتاه دیوار (1939) مفاهیم اگزیستانسیالیسم را دستمایه قرار داد و در هستی و نیستی (۱۹۴۳) اصول فلسفه خویش را بیان نمود. اما دو سال بعد از آزادی پاریس از اشغال نیروهای آلمانی او و همقطاران نزدیکش (کامو ، سیمون دوبوار، موریس مرلوپُنتی و...) به عنوان پرچم داران جنبشی که اگزیستانسیالیسم خوانده میشد شهرت جهانی یافتند. در برهه زمانی بسیار کوتاهی ، کامو و سارتر بطور خاص ، به رهبران روشنفکران فرانسه پس از جنگ بدل گشتند و با پایان سال ۱۹۴۵ شهرتی فراگیر در بین مخاطبین بدست آوردند. کامو ویراستار روزنامه بسیار محبوب دست چپی "کُمبت" بود. سارتر مجله چپ خود با نام "لُتامپ مدرن" را راه انداخت و دو هفته بعد سخنرانی پر سر و صدایی در باباگزیستانسیالیسم و اومانیسم در ملاقات های فشرده "کلاب متنو" ایراد نمود. مکتب اگزیستانسیالیسم معیار کمال انسانی و در واقع جوهر انسان و ارزش ارزشهای انسان را آزادی می داند و معتقد است که انسان تنها موجودی است در این عالم که آزاد آفریده شده است. یعنی محکوم هیچ جبر و هیچ ضرورت وهیچ تحمیلی نیست. به تعبیری که قدما می کردند "انسان در عالم خلقت ، یک موجود مختاراست و نه یک موجود مجبور. غیر انسان هر چه هست مجبور است ، و تحت تأثیر جبری یک سلسله علل و معلولات قرار دارد". ولی انسان مجبور نیست و هیچگونه جبر علل و معلولی او را اداره نمی کند.
[+] نوشته
شده توسط مترجم در پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,
در ساعت1:5 AM | |
صفحه قبل 1 صفحه بعد
درباره وبلاگ
به وبلاگ خودتان خوش آمدید، اکثر مطالب این وبلاگ، توسط اینجانب از سایت های خارجی ترجمه شده است. کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.